چیزهایی که کمِ آن هم زیاد است
بعضی چیزها زیادش خوب است و هرچه بیشتر باشد بهتر است، مثل ایمان و باور، مثل صفات خوب اخلاقی.
بعضی چیزها زیادش خوب نیست؛ اما کمش خوب است؛ مثل نمک غذا و رعایت نظافت.
اما بعضی چیزها حتی کمش هم زیاد است مثل سمّ.
امـام صـادق(علیهالسلام) در حدیثی شریف به چهار نمونه از اموری که کمِ آن نیز زیاد است اشاره میفرمایند (البته در برخی روایات به امور دیگری نیز اشاره شده که در ادامه مطرح میشود):
«أَرْبَعَهُ أَشْیَاءَ الْقَلِیلُ مِنْهَا کَثِیرٌ: النَّارُ وَ الْعَدَاوَهُ وَ الْفَقْرُ وَ الْمَرَضُ»؛چهار چیز است که اندکِ آن نیز بسیار است: آتش و دشمنی و نیازمندی و بیماری.
□ آتش و عذاب
اگر به ظاهر این روایت نگاه کنیم، حضرت به یکی از امور مادی عالم هستی اشاره کرده میفرمایند: گاهی یک ذره آتش هم زیاد است؛ چون آتشسوزی عظیمی را بهدنبال دارد؛ مثل یک جرقه که در پمپ بنزین زده شود و یک شعله کوچک که در خرمن افتد.
گاهی نیز یک ذره آتش زیاد است نه بدین جهت که زمینهساز آتش بیشتر است؛ بلکه چون آسیبش بسیار است؛ مانند آتشی که قسمتی از صورت انسان را بسوزاند.
ولی بهقرینۀ سه فقرۀ بعدی، ممکن است مراد حضرت از آتش، آتشِ جهنم باشد. برخی افراد خیال میکنند: «یک مقدار گناه میکنم و روز قیامت کمی عذاب میشوم، یک ذره دوزخ را میشود تحمل کرد همیشگی که نیست!»؛ اما حضرت میفرماید نه این اشتباه است، آتش عذاب الهی یک ذرهاش هم خیلی زیاد است و از اندک آن نیز باید گریخت.
و احتمال دارد منظور آتش نابودکنندۀ اعمال حسنه باشد، چون برخی گناهان مانند حسادت و کینه وقتی در نهاد انسان شعلهور شود، اعمال صالحه را هبط و پوچ میکند.
□ عداوت و دشمنی
وقتی شخصی دشمن داشته باشد زندگی بر او سخت میشود، گاهی حتی یک دشمن هم شیرینی زندگی را به کام انسان تلخ کرده و آرامش و آسایش را از انسان میگیرد.
یکی از فلسفههای دستور به مدارات با مردم همین است که انسان بیخودی برای خودش دشمنتراشی نکند؛ چه اینکه برخی افراد به اندک مناسبتی دنبال درگیری میگردند و کینه شتری در دلشان ایجاد میشود.
البته با توجه به روایات فراوانی که در زمینۀ بلا و گرفتاری مؤمن وارد شده باید توجه داشت که یکی از بلاها و مشکلات اولیای الهی همین است که عدۀ زیادی از مردمِ حقّگریز با افکار و رفتار ایشان مخالف بوده و سنگاندازی و دشمنی میکنند؛ چنانچه امام صادق(علیهالسلام) در روایتی میفرمایند: «اِنَّ اللّهَ جَعَلَ وَلِیَّهُ فِى الدُّنیا غَرَضاً لِعَدُوِّهِ»؛ خداوند در دنیا دوست خود را آماج دشمن خویش قرار داده است.
□ فقر و ناداری
نیازمندی مادی به اسباب عادی هم از آن چیزهایی است که کمش زیاد است. نیازهای انسان چند قسم است:
- نیاز مادینیاز معنوی
- به خلق
- به خالق
احساس نیاز و کمبود معنوی سخت است اما مفید است چون مقدمۀ رشد و کمال است و هرچه انسان در این بُعد نیاز بیشتری احساس کند بهتر است.
در نیازهای مادی نیز بسیار نیکو است که انسان در همۀ حالات خودش را محتاج و نیازمند به خالق متعال دانسته و پیوسته دست نیاز به درگاه بینیاز مطلق دراز کند و تأمین همۀ ابعاد معاش (رزق و صحت و عافیت و…) را از او بطلبد.
قرآن کریم میفرماید: «یا ایُّها النَّاسُ انْتُمُ الْفُقَراءُ الى اللهِ وَ اللهُ هُوَ الْغَنِىُّ الْحَمیدُ»؛ ای مردم شما نیازمندان به خدایید و تنها خدا است که بینیاز ستودهشده است».
اما فقر ظاهری که باعث دستدرازی به سمت همنوع است، یکی از سختیهایی است که اندکش بسیار است. وقتی شخصی توانایی خرید خوراک و پوشاک و ضروریات زندگیاش را نداشته باشد، بسیار سخت است که دستش را بهسمت دیگری دراز کرده و از او حتی مبلغ کمی درخواست کند.
ناداری نیز از اموری است که آسایش را از انسان سلب میکند؛ ازاینرو دستورات زیادی برای طلب رزق و روزی داریم.
علت فقر
امور مختلفی فقر را در زندگی انسان بهوجود میآورد:
- گاهی رعایتنکردن دستورات اقتصادی اسلام مانند قناعت و کفاف
- گاهی ناشکری و اسراف و استفادۀ غلط از نعمتهای الهی
- گاهی طغیان و سرکشی و اعتمادبهنفس کاذب انسان
- گاهی هم امتحانات و آزمایشات الهی
گسترش فقر در جوامع اسلامی و غیر اسلامی، نتیجۀ سیاستهای منحط سرمایهدارانی است که میخواهند تمام قدرت و ثروت از آنِ ایشان بوده و نمیگذارند منابع زمین و ثروتهای نهفته در طبیعت عادلانه بین افراد بشر تقسیم شود تا همیشه عدهای در فقر بهسر ببرند و دستشان بهسمت مالاندوزانِ طمعکار دراز باشد.
هیچکدام از فقر و ثروت فیحدّذاته خوب یا بد نیست و هیچیک از نیازمند و بینیاز ممدوح یا مذموم نیستند؛ بلکه هر کدام وظیفهای دارند که باید به آن عمل کنند تا مشکلات اقتصادی جامعه برطرف شود.
اگر ثروتمند از راه حلال بهدست آورد و در مسیر انجام وظیفهاش مصرف کند، همین ثروتش از بهترین نعمتهای الهی و زمینهساز سعادت و کامیابی او خواهد بود.
در این زمینه به این دو روایت دقت بفرمایید:
امام صادق(علیهالسلام) میفرمایند: «مَنْ طَلَبَ ثَلَاثَهً بِغَیْرِ حَقٍّ حُرِمَ ثَلَاثَهً بِحَقٍّ: مَنْ طَلَبَ الدُّنْیَا بِغَیْرِ حَقٍّ حُرِمَ الْآخِرَهَ بِحَقٍّ وَ مَنْ طَلَبَ الرِّئَاسَهَ بِغَیْرِ حَقٍّ حُرِمَ الطَّاعَهَ لَهُ بِحَقٍّ وَ مَنْ طَلَبَ الْمَالَ بِغَیْرِ حَقٍّ حُرِمَ بَقَاءَهُ لَهُ بِحَقٍّ». کسی که مال را از غیر مسیر صحیحش بهدست آورد، از ماندگاری شایستۀ آن مال محروم میشود. [باد آورده را باد میبرد] تحف العقول، ص۳۲۱
ابوبصیر گوید در محضر امام صادق(علیهالسلام) بودیم و دربارۀ برخی از ثروتمندان شیعه سخنانی میگفتیم. گویا سخنان ما برای حضرت ناخوشایند بود، پس فرمود: ای ابامحمد، اگر مؤمنی غنیّ و مهربان باشد و به برادران دینیاش نیکی کند، خداوند دو چندان پاداشش میدهد؛ چه اینکه در قرآن میفرماید: «وَ ما أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ بِالَّتِی تُقَرِّبُکُمْ عِنْدَنا زُلْفى إِلَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأُولئِکَ لَهُمْ جَزاءُ الضِّعْفِ بِما عَمِلُوا وَ هُمْ فِی الْغُرُفاتِ آمِنُون» علل الشرایع، ج۲، ص۶۰۴
خداوند متعال برای مبتلانشدن و رهایی از فقر و تنگدستی و پیدایش برکت در زندگی، راههایی همچون انفاق و صدقه را فراروی مؤمنین قرار داده است.
فقر یکی از آزمونهای سخت الهی است و یکی از وظایفی که بر عهدۀ فقرا قرار داده این است که فقر و ناداریشان را پیش هرکس مطرح نکنند و عزّت نفس و شخصیت خود را حفظ کنند.
مفضلبنقیس خدمت امام صادق(علیهالسلام) رسیده بود و برخی از مشکلات مالی خود را مطرح کرد، حضرت به کنیزشان فرمودند آن کیسه را بده. کیسه را به مفضل دادند و فرمودند: این چهارصد دینار است که منصور دوانیقی فرستاده است، با آن کارهایت را سامان بده.
مفضل عرض کرد: نه بهخدا، منظورم این نبود، خواستم در درگاه خداوند برایم دعا کنید. حضرت فرمود: باشد دعا میکنم ولی همه رخدادهای زندگیات را برای مردم تعریف نکن زیرا در نظرشان خوار و بیارزش میشوی.
□ مرض و بیماری
بیماری نیز از بلاها و مشکلاتی است که گاهی کمِ آن نیز انسان را از پا میاندازد. گاهی یک مریضی ساده انسان را بیحوصله و بیتاب و بیرمق میکند.
بیماریهای ما بر دو قسم هستند: جسمی و روحی. و بیماری روح بهمراتب سختتر و آزاردهندهتر از بیماری روح است.
اگر روح سالم باشد، میتواند نیت و ارادۀ قوی داشته باشد و وقتی اراده و تصمیم راسخ و استوار داشت، جسم نمیتواند از خود ضعف نشان بدهد، شبیه کسی که در شدّت گرما بهزحمت گام برمیدارد اما بهمحض اینکه چشمش به درندهای میافتد، پا به فرار گذاشته و ضعف و سستی خود را فراموش میکند.
امام صادق(علیهالسلام) فرمودند: «مَا ضَعُفَ بَدَنٌ عَمَّا قَوِیَتْ عَلَیْهِ النِّیَّهُ»
موضوعات دیگری نیز زیرشاخه عنوان «الْقَلِیلُ مِنْهَا کَثِیرٌ» قرار گرفته که به ذکر دو روایت بسنده میکنم:
النَّارُ وَ النَّوْمُ وَ الْمَرَضُ وَ الْعَدَاوَهُ.
النَّارُ وَ الْوَجَعُ وَ الْفَقْرُ وَ الْعَدَاوَهُ.
نظرات شما عزیزان: